English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (6822 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
radio U پیام رادیویی فرستادن
radioed U پیام رادیویی فرستادن
radioing U پیام رادیویی فرستادن
radios U پیام رادیویی فرستادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
radiograph U پیام رادیوتلگرافی فرستادن مخابرات رادیویی
radiographs U پیام رادیوتلگرافی فرستادن مخابرات رادیویی
Other Matches
radiogram U پیام رادیو تلگرافی پیام رادیویی
radiograms U پیام رادیو تلگرافی پیام رادیویی
to send a message U پیام فرستادن
radmail U وسیله ارسال پیام رادیویی
radiographic U پیام رادیوتلگرافی فرستادن
despatched U عزیمت فرستادن پیام
dispatch U عزیمت فرستادن پیام
despatching U عزیمت فرستادن پیام
dispatched U عزیمت فرستادن پیام
despatches U عزیمت فرستادن پیام
dispatches U عزیمت فرستادن پیام
maintain watch U مراقبت دایمی از پیام یک فرستنده رادیویی
radio relay U رله بی سیم تقویت ارسال پیام رادیویی
listening silence U به گوش بودن از نظر رادیویی بدون ارسال پیام
InBox U خصوصیات سیستم پیام گذاری پنجره که میتواند پیام الکترونیکی کاربر را نگه دارد که شامل پیام ارسالی روی شبکه
cone of silence U مخروط سکوت رادیویی فضای مخروطی خلاء رادیویی بالای برج مراقبت
radio interference U تداخل امواج رادیویی انترفرنس رادیویی
radio button U شانه دایرهای کنر یک انتخاب که در هنگام انتخاب یک مزکز سیاه دارد.دگمههای رادیویی یک روش انتخاب از بین چند موضوع است و در هر زمان فقط یک دکمه رادیویی انتخاب میشود.
challenge and reply U ذکر گوینده و گیرنده پیام اعلام دادن و گرفتن پیام
piggybacking U استفاده از پیام ارسالی برای انتقال تصدیق از یک پیام که زودتر دریافت شده است
InBox U پیام فکس و پیام ارسالی روی انیترنت است
quoting U خصوصیتی در پستهای الکترونیکی که امکان پاسخ دادن به پیام به همراه متن پیام اصلی میدهد
authentication U استفاده از کدهای خاص برای بیان کردن به فرستنده پیام که پیام درست و قابل تشخیص است
prompted U پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
prompts U پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
prompt U پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
receipt notification U خصوصیتی در بیشتر برنامههای پست الکترونیکی که یک پیام خودکار را ارسال میکند برای تایید اینکه پیام دریافت شده است
UA U نرم افزاری که اطمینان حاصل میکند که پیام پستی اطلاعات ابتدایی صحیح دارد و سپس آنرا به عامل ارسال می فرستدتا پیام را به مقصد بفرستد
codress U نوعی پیام که کلیه متن ان فقط به رمز ارسال میشود گیرندگان رمزی پیام باادرس رمزی
anagram U استفاده از ترکیب رمزها برای کشف پیام کشف پیام بااستفاده از رمزهای مرکب
anagrams U استفاده از ترکیب رمزها برای کشف پیام کشف پیام بااستفاده از رمزهای مرکب
polynomial code U سیستم تشخیص خطا که از مجموعهای از قوانین ریاضی اعمال شده به پیام پیش از ارسال و سپس پس از دریافت یا تولید مجدد پیام اصلی تشکیل شده است
ended U کد جداکننده آخرین حرف پیام از اولین حرف پیام دیگر
ends U کد جداکننده آخرین حرف پیام از اولین حرف پیام دیگر
end U کد جداکننده آخرین حرف پیام از اولین حرف پیام دیگر
MTA U نرم افزاری که پیام پستی جدید را متوقتا ذخیره میکند و پس به مقصد صحیح می فرستد. در بیشتر برنامههای کاربردی پست الکترونیکی عوامل ارسال پیام مقصدی وجود دارند. هر یک برای یک نوع روش ارسال .
service message U پیام ازمایش خط مخابره پیام مخصوص شروع مخابره
wilco U پیام را اجرامی کنم پیام رسید اجرا می کنم
acknowledging U 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledge U 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledges U 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
radios U رادیویی
broadcasting U رادیویی
radio U رادیویی
radioed U رادیویی
radioing U رادیویی
compere U مجریبرنامهتلویزیونییا رادیویی
phototelegraphy U عکاسی رادیویی
facsimile U عکس رادیویی
radio frequency U فرکانس رادیویی
facsimiles U عکاسی رادیویی
radio ferquency U بسامد رادیویی
radiophotograph U عکس رادیویی
facsimiles U عکس رادیویی
radiometeorograph U هوانگار رادیویی
radio telescopes U تلسکوپ رادیویی
call sign U معرف رادیویی
waves U موج رادیویی
telephotography U عکاسی رادیویی
telephoto U عکاسی رادیویی
waving U موج رادیویی
fax U عکاسی رادیویی
faxed U عکاسی رادیویی
space radiation U تشعشع رادیویی
faxes U عکاسی رادیویی
receiving set U گیرنده رادیویی
wave U موج رادیویی
faxing U عکاسی رادیویی
r.f. U بسامد رادیویی
call signs U معرف رادیویی
hertzian wave U موج رادیویی
listening silence U سکوت رادیویی
radmail U پست رادیویی
wirephoto U عکاسی رادیویی
waved U موج رادیویی
facsimile U عکاسی رادیویی
radio metal locator U فلزیاب رادیویی
radio receiver U گیرنده رادیویی
metal locator U فلزیاب رادیویی
electronic locator U فلزیاب رادیویی
radio link U پیوند رادیویی
radio call sign U معرف رادیویی
radio broadcasting U پخش رادیویی
radio alimeter U فرازیاب رادیویی
radiophoto U عکاسی رادیویی
radio horizon U افق رادیویی
radio beacon U بیکن رادیویی
radio interference U پارازیت رادیویی
radio match U رویارویی رادیویی
radio telescope U تلسکوپ رادیویی
receiver U گیرنده رادیویی
receivers U گیرنده رادیویی
radio compass U قطبنمای رادیویی
play by play U پخش رادیویی
radio control U فرمان رادیویی
radiographic U مخابرات رادیویی
radiographic U عکس رادیویی
radio waves U امواج رادیویی
radio wave U موج رادیویی
radio silence U سکوت رادیویی
radio sextant U سکستانت رادیویی
radio frequencies U فرکانسهای رادیویی
transmitter U فرستنده رادیویی
transmitters U فرستنده رادیویی
radio dicipline U انضباط رادیویی
radio detection U اکتشاف رادیویی
radio navigation U ناوبری رادیویی
telemetry U مسافت سنجی رادیویی
skip zone U منطقه کور رادیویی
radiotelegraph U تلگراف رادیویی کردن
radio approach U دستگاه تقرب رادیویی
tactical call sign U معرف رادیویی تاکتیکی
spotter U کمک مفسر رادیویی
radio astronomy U اختر شناسی رادیویی
play by play U پخش رادیویی مسابقه
net call sign U معرف رادیویی شبکه
rawinsonde U جهت یاب رادیویی
radio call sign U معرف ایستگاه رادیویی
radiotelegraphic U تلگراف رادیویی کردن
radio frequency transformer U مبدل بسامد رادیویی
radio frequency interference U تداخل فرکانس رادیویی
high power radio station U ایستگاه رادیویی بزرگ
radiograph U پوتونگار عکس رادیویی
groundwave U موجهای رادیویی زمینی
broadcasting station U ایستگاه رادیویی فرستنده
direction finder U جهت یاب رادیویی
wave front U جبهه امواج رادیویی
radiographs U پوتونگار عکس رادیویی
rf U Frequency Radio فرکانس رادیویی
sweep jamming U امواج سیار پارازیت رادیویی
garbage U واسط رادیویی از کانالهای مجاور
twin sideband U ارتباط رادیویی دو باندی یا دوعنصری
coastal refraction U انعکاس ساحلی امواج رادیویی
high frequency radio station U ایستگاه رادیویی فرکانس بالا
screenplay U نمایشنامه رادیویی وسینمایی یاتلویزیونی
r f power supply U منبع توان بسامد رادیویی
radio frequency amplifier U فزون ساز بسامد رادیویی
back scattering U توزیع معکوس امواج رادیویی
back scattering U پخش معکوس امواج رادیویی
screenwriter U نویسنده نمایشنامههای رادیویی وتلویزیونی
screenwriters U نویسنده نمایشنامههای رادیویی وتلویزیونی
radio range station U ایستگاه ناوبری رادیویی هواپیماها
screenplays U نمایشنامه رادیویی وسینمایی یاتلویزیونی
give off <idiom> U فرستادن
sends U فرستادن
despatched U فرستادن
to serve a subpoena on U فرستادن
packs U فرستادن
pack U فرستادن
consigns U فرستادن
consigned U فرستادن
consign U فرستادن
consigning U فرستادن
dispateh U فرستادن
to send off U فرستادن
hand over U فرستادن
despatch U فرستادن
send round U فرستادن
remit U فرستادن
send out U فرستادن
to a. letter U فرستادن
to send off U فرستادن
despatches U فرستادن
despatching U فرستادن
sending U فرستادن
dispatch U فرستادن
send U فرستادن
send in U فرستادن
dispatched U فرستادن
remitting U فرستادن
to send back U پس فرستادن
dispatches U فرستادن
remitted U فرستادن
send back U پس فرستادن
remits U فرستادن
phototelegraphyt U مخابره تلگرافی عکس عکسبرداری رادیویی
beacon U امواج رادیویی برای هدایت هواپیما
fades U از سیگنال رادیویی یا لکتریکی کم توان تر شدن
fade U از سیگنال رادیویی یا لکتریکی کم توان تر شدن
influence mine U مین حساس به تاثیر امواج رادیویی
station break U وقفه برنامه فرستنده رادیویی وتلویزیونی
high frequency radio direction finding U جهت یابی رادیویی فرکانس بالا
beacons U امواج رادیویی برای هدایت هواپیما
issued U نشریه فرستادن
issues U نشریه فرستادن
issue U نشریه فرستادن
to send on fools errand U پی نخودسیاه فرستادن
circularize U بخشنامه فرستادن به
mail U باپست فرستادن
consignment U امانت فرستادن
mission U بماموریت فرستادن
to send for a person U بی کسی فرستادن
to send down rain U باران فرستادن
imparadise U به بهشت فرستادن
call for some one U پی کسی فرستادن
to call for anyone U پی کسی فرستادن
missions U بماموریت فرستادن
mails U باپست فرستادن
consignments U امانت فرستادن
delegating U به نمایندگی فرستادن
Recent search history Forum search
1addressed recipient
2interfereometry
1I will take a loot tonight.
1Can't send messages to non-contact (Telegram F.A.Q)
1scrambling
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com